کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

مسافری که اجل گشته بود همسفـرش            سفـر رسید به پایان در آخـر صفـرش

چه خوب اجر رسالت به مصطفی دادند            که پارۀ جگرش، پاره پاره شد جگرش


کـسی که بود سَرِ عـالـمـی به دامن او            به وقت مرگ به دامان خاک بود سرش

همای گلشن فردوس آنچنان می‌سوخت            که تاب بال زدن هم نداشت بال و پرش

اگر چه کار گـذشته، اجـل شـتاب مکن            جــواد آمــده از ره بـه دیــدن پــدرش

خدا کـند که رضا بـاز، دیـده بـاز کـند            وگرنه می‌دهد اول جواد، جان به برش

دگـر بـه دیــدۀ او طـاقـت نـگـاه نـبـود            که بـنگـرد به رخ نـور دیدگـان ترش

ز بـوسـه‌هـای جـواد الائـمه پـیـدا بـود            که شسته دست، دگر از حیات محتضرش

پسر به صورت بابا نهاد صورت خویش            پدر گرفت به زحمت سرشک از بصرش

خوشا کسی که چو میثم بود برای رضا           به دیده اشک و به لب ناله و به دل شررش

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

پسر به صورت بابا نهاد صورت خویش            پدر گفت به زحمت سرشک از بصرش

خوشا کسی که چو میثم بود برای رضا           به دیده اشک و به لب ناله به دل شررش

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

گـفـتی بـساط گـریـه بـرایت بـپا کـنـند            با گـریـه، یـاریِ دل خـون شـما کـنـند

گـفـتـی که در وداع بـرادر نـوا کـنـند            گـاهی میـان گـریه بـرایت دعـا کـنـند


طاقت نداشت خواهرت انگار بیش از این

از تو شنـیده بود غـم یـار پیش از این

با اینکه هیچ لشگـری از دشمنان نبود            با اینکه هیچ نیـزه و تیـر و سنان نبود

با اینکه هیچ تیـر سه شعـبه میان نبود            با اینکه هیچ نـامه‌ای از کـوفـیان نبود

طاقت نداشت خواهرت از تو جدا شود

طاقـت نـداشت بر غـم تو مبـتـلا شود

مـی‌کــرد الـتــمــاس تـمــام بــرادران            گاهی سفارشی ز بـرادر به خواهران

گاهی که داشت ناز و نوازش به دختران            می‌گفت کـربلا چه گـذشته به مـادران

انگار ماجرای حسین است و زینب است

عالم به پیش دیدۀ معصومه چون شب است

با ایـنکه نـور دیـدۀ او بی‌سپـاه نیـست            با اینکه در محاصره یک خیمه گاه نیست

با اینکه پیش روی رضا قتلگاه نیست            با اینکه بر حرم ز حرامی نگاه نیست

طاقت نداشت خواهرت ای قبله گاه طوس

یک لحظه دور از تو بماند به راه طوس

طاقت نداشت، قـافـله را رو براه کرد            یکسال صبـر کرد ولی عـزم راه کرد

جـمع بـرادران خـودش را سپـاه کـرد            آخـر عــبـور از وسـط قــتـلگـاه کـرد

شـد داغــدار مــاتـم هـجـده بــرادرش

در خـون تـپـیده دید سپاهی بـرابـرش

هر داغ را که دید سخن جز رضا نگفت            هرگز کسی به خواهر تو ناسزا نگفت

او را کسی کنیز در این ماجرا نگفت            وقتی به قم رسید به جز از خدا نگفت

شکر خدا که معجر او دست کین نخورد

شکر خدا که کعب نی از مشرکین نخورد

اما امـان ز خـواهـر مـظـلـومۀ حسین            شد هجـر سهم دختر معصومۀ حسین

آه از نگـاه هـمـسر مـغـمـومۀ حـسیـن            داد از فـغـان مـادر مـصـدومـۀ حسین

پهلو شکسته کرب وبلا را که دید و رفت

دشمن به زور زینب او را کشید و رفت

آقا تو را به حجـرۀ در بـسته کـشته‌اند            کی با سر بـریـدۀ دل خـسته کـشته‌انـد

جـدّ تو را به سیـنۀ بـشکـسته کـشته‌اند            بر روی سینه‌اش همه بنشسته، کشته‌اند

زهـر جـفـا کجـا و سر نـیـزه‌هـا کـجـا

دشـت بـلا کـجـا و دیــار رضـا کـجـا

آمـد جـواد تا که به زانـو نـهـد سـرت            بوسید روی ماه تو را تا به حـنجـرت

دستی کشید بر همه اعضای اطهـرت            خـونین ندید در وسط حجـره پیکـرت

ایـنجـا اگـر پـسر به کـنـار پـدر رسیـد

در کـربـلا پـدر به کـنـار پـسر رسیـد

بـا زانـو آمـده بـه کــنـار پـســر پــدر            خود را کـشانده تا به جـوار پـسر پدر

گـویـی کـه آمـده بـه مـزار پـسـر پـدر            صورت گذاشت روی عـذار پسر پدر

خون را گرفت از گلویش تا نفس کشد

با جسم پـاره پـاره پری از قـفـس کشد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

طاقت نداشت خواهرت ای قبله گاه طوس           یک ذره دور از تو بماند به راه طوس

اما امـان ز خـواهر مـظـلـومۀ حسین           وای ازحجاب دختر معصومۀ حسین

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سیدمحمد میرهاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

هـر دلی تا بری از لـذّت عـصیان نشود           مـنـزل آخـرتـش روضۀ رضوان نـشود

به حـریـم رضـوی تـا بـه ابـد ره نـبـرد           آنکه سر گشته چو آهوی خراسان نشود


مـدعـی را تو بگو هیچ کسی مثل رضا           مـالـک مـلـک دل مـلـت ایــران نـشـود

مـهـر تـأیـیـد نـدارد ز رضـا روز جـزا           مثل رهـبر چو کـسی خـادم قـرآن نشود

آن غریب الغربایی که به غربت می‌گفت           مـاه هـم هـمـسفـر شـام غـریـبـان نـشـود

جز به زهری که به اعماق جگر شعله زند           درد غـربت زدگـان آه که درمـان نـشود

با لب تـشنه زنـم پـرپـر و جـان می‌بازم           بعد از این محتضری کاش که عطشان نشود

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا ترکیبی از این چند روایت باشد البته ابن حماد از شعرای قرن چهارم در یکی از ابیات قصیده اش اشاره به ضمانت امام رضا از آهو کرده است و ابن شهر آشوب نیز این شعر را در کتاب مناقبش نقل کرده است که این نیز سند روایی محسوب نمی شود دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲

به حـریـم رضـوی تـا بـه ابـد ره نـبـرد           آنکه سر گشته چو آهوی خراسان نشود

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

نم نم کـنار حـجـرۀ دربـسته مـی‌رسید            کم کم به قتلگاه خودش خسته می‌رسید

مانند شخص مار گزیده به پیچ و تاب            فـریـاد یا جـواد چه پـیـوسته می‌رسـید


پهلو به خاک حجره که از درد میگذاشت            آهی به یـاد پهـلوی بشکـسته می‌رسید

از کـام تـشـنه و جـگـر پـاره پـاره‌اش            انگار حرف روضۀ سر بسته می‌رسید

این جسم خـسته زیر سـم اسبها نرفت            اما صدای حـملـۀ یک دسـته می‌رسید

خـواهـر نـبـود یـار بـرادر شـود ولـی            یک خواهری به مقتلی آهسته می‌رسید

ایـنـجـا جـواب زمـزمـۀ یا بُـنـیَّ از...            یک نوجوان ز پشت درِ بسته می‌رسید

امـا صدای یـا ولـدی بـی‌جـواب مـانـد            هرچند صوت یک پدر خسته می‌رسید

: امتیاز

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

قامت سرو در آن کوچه بهم ریخته بود            زهر انگار ز سر تا به قـدم ریخته بود

هر قدم، زیر لبـش نالهٔ یا زهـرا داشت            دردها بود که بر زانوی خَم ریخته بود


گفته بود از غمِ خود پیشِ اباصلت کمی            وای اگر دیدی عبا روی سرم ریخته بود

با سر و صورت و زانو وسط حجره فتاد            همهٔ عرش، کفِ حجـرهٔ غم ریخته بود

مثل یک مار گزیده، بخودش می‌پیچـید            یـادِ گـودال در آنجا ز قـلـم ریخـتـه بود

خوب شد زودتر از مرگ، جوادش آمد            دید بر جان پدر، زهـرِ ستم ریخـته بود

روی زانوی پسر، جان پدر بر لب شد            روی لبهای پسر نوحه و دم ریخته بود

آه، این واقعه در کرب و بلا برعکس است            اشکِ بابا به پسر، پیش حرم ریخته بود

پـدری پـیـش پـسـر بـا ســرِ زانــو آمـد            چه پسر، آه که سر تا به قدم ریخته بود

إرباً إربا شده بود آن قـد و بالای رشید            یک بـدن بود ولی چند رقـم ریخته بود

دست خواهـر که سرِ دوش برادر افتاد            دیـد احوال حسینش چه بهم ریخـته بود

خوب شد آمدی ای خواهر مظلومهٔ من            غـم عـالـم بخـدا روی سـرم ریخته بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­ های معتبر حذف شد زیرا بر خلاف آنچه گفته میشود مطابق با اسناد کتب معتبر همچون: تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۶؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۸؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ج۲ ص ۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام ۴۳۳؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۰ و .... سیدالشهدا علیه‌السلام خواهرش حضرت زینب را از روی جسم غرقه بخون علی اکبر بلند کرد و دلداری داد، داستان ساختگی دلداری حضرت زینب به سیدالشهدا علیه‌السلام برای اولین در قرن چهاردهم در کتاب معالی السبطین آنهم بدون هیچ سندی تحریف شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده یا در همین جا کلیک کنید.

دست خواهـر که سرِ دوش برادر افتاد            دیـد احوال حسینش چه بهم ریخـته بود

خوب شد آمدی ای خواهر مظلومهٔ من            غـم عـالـم بخـدا روی سـرم ریخته بود

زبانحال امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از داغِ زهـر پیکـرم آتش گرفته است            گـویی تـمامِ بـستـرم آتـش گرفته است

تـر مـی‌کـنـد لـبـانِ مـرا کـودکـم ولـی            از تـشنـگی، لب ترم آتش گرفته است


پا می‌کشم به خاک و نفس می‌زنم که شهر            از آه آهِ آخــرم آتــش گــرفــتــه اسـت

حـالا کـبوتران به غـمـم گریه می‌کنند            از بال و پر زدن، پَرم آتش گرفته است

امـشب تـمـام حـجـرۀ من کـربـلا شده            یک جرعه آب،حنجرم آتش گرفته است

امشب دوبـاره خـیـمۀ آتـش گرفـته را            می‌بیـنم و سـراسرم آتـش گرفته است

سرها به روی نیزه و سرنیزه‌ها به تن            یک دشت در برابرم آتش گرفته است

فـریـادِ دخـتری زِ دلِ خـیـمه مـی‌رسد            عمّه کمک که معجرم آتش گرفته است

: امتیاز

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

چون سرو که بر زمین فتاد افتادی            دلـتـنـگ شـدی یـاد جـواد افــتـادی

مانند عـلی که سمت زهرا می رفت            بر روی زمیـن تو هـم ز یاد افـتادی


*********************

مامون چه نمود و تو چه دیدی ای وای            کاین گونه به حجره ات رسیدی ای وای

فهـمـیـد ابا صلت چه آمـد به سـرت            تا دیـد عـبا به سر کـشیدی ای وای

*********************

از بسکه به حجره تو غریب آمده ای            گردید بدل حجـره به مـاتـمـکـده ای

تا جان بـدهی به خـاک مانند حسین            فـرش کف حجره را کناری زده ای

: امتیاز

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دعا كـنـیـد شـب گـریـه آورش نـرسـد            و جـانِ او به لـبـانِ مـطـهـرش نـرسد

هـنوز هم كه جـوادش نـیـامـده از راه            دعـا كـنـیـد نـفـس هـای آخـرش نـرسد


بدون سرفـۀ خـونـین جـگـر نمی ریزد            دعا كنید كه زخمی به حنجرش نرسد

هزار شكر كه معصومه با برادر نیست            وگرنه داشت دعایی كه خواهرش نرسد

چنان به رویِ زمین می خورَد قدم به قدم            گمان كنم كه به حجره به بسترش نرسد

نفس نفس زدنش سخت تر شده ای داد            خدا كند كه صدایش به مـادرش نرسد

جوادش عاقبت آمد، گریز روضه رسید            پسر رسید كه روضه به آخرش نرسد

حـسیـن بر سرِ زانـو، جوانـش اُفـتـاده            نمی شود نـزنـد داد، بـر سـرش نـرسد

بغل كشیده تنش را ولی زمین می ریخت            به خیمه گـاه گـمانم كه اكـبـرش نرسد

چـقـدر هـلــهـلـه دارنــد ارازلِ كـوفـه            دعا كنید كه ای كاش خواهرش نرسد

علی كه رفت عمو رفت دختری ترسید            دویـد آتـشِ خـیـمـه به پـیـكـرش نرسد

دوید عمه كه پیش از سنان به او برسد            كه دستهایِ حرامی به معجرش نرسد

: امتیاز

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : مربع ترکیب

سـلام و درود خـدا، ای رئوف            به روح بـلـنـد شما ای رئـوف

شـهـنـشاه ایران ما، ای رئوف            علیّ بن موسی الرّضا، ای رئوف


بـده تو عـطـای زیـادی بـه من

بگو: فَادخُلی فی عِبادی، به من

من آن آهـوی خسته جان توأم            که از گـرگ ها در امـان تـوأم

پـنـاهــم بــده، مـیـهـمـان تــوأم            ببین در حرم نوحه خوان توأم

مرا چشم های تو مجذوب کرد

مرض هام را ناگهان خوب کرد

تو با نوکرت همنشین هستی و            شهنشاه و شاه آفـرین هـستی و

به انگشتر دین، نگین هستی و            جـواز قـبـولـی دیـن هـسـتی و

در اینجا پـر زائـرت می‌شوی

سه جـا یـاور زائرت می‌شوی

من آن زائـرم که پـرم سوخـته            دلـم مثـل شـمـع حـرم سوخـته

به تو فکر کردم، سرم سوخته            بـرای تـو شـاه کــرم سـوخـتـه

تو را از مدیـنه کجا می‌بـرند؟

بـدون جـوادت چـرا می‌بـرند؟

اگرچه تو در عرش نامت رضاست            شه ارتضایی، مقامت رضاست

قعودت رضا و قیامت رضاست            سکوتت رضا و کلامت رضاست

رضـایت نـده زهـر آبـت کـنـد

شرارش به قـلـبت اصابت کند

وجـود تو لبـریز از سم که شد            دلت گُر گرفت و پُر از غم که شد

تـوان تـنـت نـاگهـان کم که شد            و در کوچه ها قامتت خم که شد

می فـتـی به یـاد هـمان مـادری

که در کوچه شد یاس نیلوفری

به حجره رسیدی، جوادت رسید            عـلـی اکـبـر تو به دادت رسید

بـرای وداع و عـیـادت رسـیـد            در آن لحضه آقا به یادت رسید

حسینی که بالاسرش شمر بود

بجای عـلی اکـبـرش شمر بود

نکش خنجر ای شمر بالا سرش            نَبَر دشنه ات را روی حنجرش

ببین می دود سمت تو خواهرش            تو نـشنـیـده ای نـالـۀ مـادرش؟

حسین مرا تـشـنـه ذبحش نکن

چو قصّاب با دشنه ذبحش نکن

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا ترکیبی از این چند روایت باشد البته ابن حماد از شعرای قرن چهارم در یکی از ابیات قصیده اش اشاره به ضمانت امام رضا از آهو کرده است و ابن شهر آشوب نیز این شعر را در کتاب مناقبش نقل کرده است که این نیز سند روایی محسوب نمی شود دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲

من آن آهـوی خسته جان توأم            که از گـرگ ها در امـان تـوأم

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد            لاله‌ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد

چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد            تا درِ خانـۀ خود رفـت و مکـرر اُفـتاد


بسکه از فرط عطش لب به لبِ خود می‌زد            شعـله بر بال و پرِ هرچه کـبوتر اُفتاد

ناله می‌کـرد خـدایا جـگـرم می‌سـوزد            نوحه می‌خواند ولی از نفس آخر اُفتاد

گریه می‌کرد به حالش در و دیوار که باز            یادِ لبهـایِ تَـرک خوردۀ اصغـر اُفـتاد

یادِ طـفـلان یتـیـمی که به شام آوردند            یادِ آن شعله که از بـام به معجـر اُفتاد

خیزران، کعبِ نِی و خنده تبانی کردند            تا که خـاکستر و آتش سرِ دخـتـر اُفتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد همانگونه که بسیاری از علما همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن یازدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

یادِ آن حنجر خُشکیده که بر نیزه نشست            به رُخِ سـوخـتـه‌اش دیـدۀ مـادر اُفـتـاد

نیزه داران و اسیران همه دیدند زِ بام            سنگباران شد و پشت سَرِ هم سَر اُفتاد

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

باز در شهر پیمبر چه قـدر غوغا شد            باز هم چشم حرم پای غـمی دریـا شد

قسمت این است ز یثرب برود جانب طوس            روضۀ غـربت آقا هـمه جا بـر پـا شد


خواهران گریهکن هجر برادر شدهاند            باز هـم دور کسی هـمهـمـۀ زنها شد

باز هم کـودکی از دیـدن بابا جـا ماند            بـاز هـم دیــدن او آرزوی بــابــا شــد

امر فرمود که پشت سر من گریه کنید            امر آقا به چه سـوز جگـری اجرا شد

هر کجا حرف وداع است گریزش یکجاست            به همان جا که حسین بن علی تنها شد

زد به میدان و پس از مدتی افتاد زمین            همه دیـدنـد که بـالای سرش بـلـوا شد

همگی در پی ایناند که سـودی ببـرند            سـر دزدیــدن پـیـراهـن او دعــوا شـد

مادری دست به پهلو شد و دیگر غش کرد            قـاتلی خـنده کنان از روی سینه پا شد

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به جز هوای حرم در سرم هوایی نیست            اسیـر دام تو را حاجت رهـایی نیست
به غیر گـوشهٔ بام تو ای امـام رئـوف            کبـوتـر دل من جـلـد هیچ جایی نیست


بدون پـَرتُـوِ نور تو ای جناب ضُحـی            فقط سیاهی محض است روشنایی نیست
سرت همیشه شلوغ است و هیچ سلطانی            به خواب صاحب همچین برو بیایی نیست

اگر که نوکـر این درگهـم حساب کنی            مرا به شاهی عـالم هم اِعـتنایی نیست
خـدا گـواست که دردستهای محـتاجـم            به جز به محضرتان کاسهٔ گدایی نیست

هـمـه قـبـیـلـهٔ مـن رفـتـه‌انـد قـربـانـت            به غیر تیر نگـاهت که آشنـایی نیست
بـدون آبـرویـی که شـمـا به من دادیـد            به قـدر پول سیـاهـم مرا بهـایی نیست

دلم گره به ضریـح تو خـورده می‌دانم            به غیر این گره،هیچم گره گشایی نیست
هـزار سال نمی‌خـواهـم آن بهـشتی را            که دل سپـردهٔ این گـنـبد طلایی نیست

: امتیاز

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید محمد میرهاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای گـل گـلـزار زهــرا یـا رضا            ای عـزیـز جـان طاهـا یا رضـا

هـشتـمین شـمـس درخـشـان ولا            پور زهـرا نجـل موسی یا رضا


هر دلی شد جای گـنج عـشق تو            می‌شـود آن دل مـصفّـا یا رضـا

ای طـبـیـب دردمـنـدان کن دگر            درد مــا را هـم مـداوا یـا رضـا

ضـامن آهـو ضـمانـت کن ز ما            هم به دنیا هم به عـقبی یا رضا

هــر دلـی در آرزوی کــوی تـو            از فـراقـت گـشتـه شیدا یا رضا

دوری و هـجـران یـاران شهـیـد            زد شـراره بـر دل مـا یـا رضـا

جـبهـه‌ها کی می‌رود از یاد ما؟            در حـقـیـقت بودی آنجا یا رضا

جبهه میخانه، تو بودی می‌فروش            عاشقان مجنون، تو لیلا، یا رضا

سـاقـیـا بر ما تو می‌ کـم داده‌ای            مستی از سر رفت ما را یا رضا

تـا شـدم هـشیـار دیـدم دیــر شـد            ریخت می، بشکست صهبا یا رضا

در عـزایت تا که گـیـرم دامنـت            می‌کـنـم هر لحـظـه آوا یـا رضا

آه از آن دم که پُر خون شد دلت            شـد فـدا جـان تو مـولا یا رضـا

زهر کین بر جسم و جانت زد شرر            در دلت شد شعـله بر پا یا رضا

گوشۀ حجره تو غلطیدی به خاک            بی کس و محزون و تنها یا رضا

از عطش بی تاب گشتی آن زمان            نـالـه‌ات شد وا حـسیـنا یا رضـا

درد غربت، زهر کین شد قاتلت            خونجگر رفـتـی ز دنیا یا رضا

آنکه روزی مادرت را زد کتک            او تو را هم کشت حالا یا رضا

عاقـبت بعد از جفای خصم دون            میهمان گشتی به زهرا یا رضا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدبکار بردن الفاظی همچون آوارگی شایستۀ شأن امام نیست

عـاقـبـت بـا آن هــمـه آوارگــی            میهمان گشتی به زهرا یا رضا

داستان پناه بردن آهو به امام رضا از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا ترکیبی از این چند روایت باشد البته ابن حماد از شعرای قرن چهارم در یکی از ابیات قصیده اش اشاره به ضمانت امام رضا از آهو کرده است و ابن شهر آشوب نیز این شعر را در کتاب مناقبش نقل کرده است که این نیز سند روایی محسوب نمی شود دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲

ضـامن آهـو ضـمانـت کن ز ما            هم به دنیا هم به عـقبی یا رضا

ترسیم حالات امام رضا علیه‌السلام در هنگام شهادت

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آهستـه می‌آمد ولی بـی‌بـال و پَـر بـود            یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود

زیـر سـر مهـمـانـی اجـبـاری‌اش بـود            وقتی که می‌آمد عبایش روی سر بود


از بس میان کـوچـه‌ها افـتاد بر خـاک            روی لـبـاسـش ردپـای هـر گـذر بـود

با آه مـی‌افـتـاد و بر می‌خـواسـت امـا            آهـش زمـان راه رفـتـن بـیـشـتـر بـود

وقـتـی عــصـای پــیــری آدم نـبــاشـد            بـایـد به زیـر مـنّـت دیـوار و در بـود

آری شـبــیـه قـصـۀ آن کـوچـه تـنـگ            فـرسنگ ها انـگـار خـانـه دورتـر بود

بال و پرش زخمی شد از بس دست و پا زد            هر جای حجـره ردِ پـاهای جگـر بود

سختی کـشیـد اما چـقدر آرام جان داد            آخـر سرش بر روی پـاهای پـسر بود

باید که اهل کـشـف باشی بین روضه            بـایـد میـان روضه‌هـا اهـل نـظـر بود

وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد            پا روی زخم سینه اش پُر درد سر بود

وای از دمی که رفت بالا خنجری کُند            وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود

: امتیاز

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

وقـتی عـبا را بر سر خود می‌کـشیدی            بـنـد امـیــد عــالــمـی را مـی‌بُــریـدی

هربار می افتادی و می‌گفتی ای کاش            آه ای عـصای پـیـری من می‌رسیـدی


وقـتی میّـسـر نـیست تا بـاشد جـوادت            ای کاش می شد تا عصایی می‌خریدی

بـا جـمـلـۀ ای وای مـادر بیـن کـوچـه            آه از نـهـاد هـر گـزاره مـی‌شـنــیــدی

از درد می‌پیـچـی به خود تنهـای تنها            چـشم تو مانده سـوی در با نا امـیـدی

خاکی شده سر تا به پایت بـین حجـره            حـالا شـدی مانند آن رأس شهـیدی ...

ابن شبیبت را صدا کن روضه‌ای خوان            آن روضه‌ای را که گریبان می‌دریدی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و اغراق گویی حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید

خوردی زمین دیگر نشد برخیزی از جا            دیـدم سوی دیـوار خود را می‌کـشیدی

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عـبا کـشیده به سر غربتی نهـان دارد            نگـاه زار به این حالـش آسـمـان دارد

به یک قـدم نـرسیـده دوبـاره می‌افـتـد            مشخص است تنی زار و ناتوان دارد


به سوز زهـر پذیـرایی از غـریبی شد            چه یـادگـاری تـلخـی ز میـزبـان دارد

نباید اصلا از او انتظار حرفی داشت            نفـس بُـریـده کجـا قـدرت بـیـان دارد؟

کمک گرفت ز دیوار کم زمین بخورد            چه آمده به سـرش قـامـتی کـمان دارد

اگرکه بسته در حجره را دلیلی داشت            نخواست تا که ببـینند نیـمه جـان دارد

هزار شکر سرش روی دامن پسر است            در این دقایق جانسوز روضه خوان دارد

هزار شکـر تـنـش زیـر آفـتاب نـرفت            هزار شکر که در حجره سایبان دارد

نه اهل بیت رضا را کسی اسارت برد            نه اینکه قـاتل او چوب خیـزران دارد

: امتیاز

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

افتاده‌ای بر روی خاك و پَر نداری            جـز دیـدۀ تر مونـسی دیگـر نداری

آنقدر غـربت می‌چكد از جسمت آقا            ناخـواسته می‌گـویمت مـادر نداری


مانند شمعی سوختی در آتش زهـر            در آنچنان هُرمی كه خاكستر نداری

وقتی كه بال و پَر زدی بر خاك گفتم            صد شكر اینجا در برت خواهر نداری

در زیر گـلها پیكرت مدفـون شد آقا            گویا به جز گل پیكری دیگر نداری

اینجا همه هستی‌شان مال تو آقاست            ثروت تویی،سرمایه‌ای در بَر نداری

یعنی نباشند اهل غارت مردم طوس            بر تن كفن داری و غـارتگر نداری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

اینجا همه هستی‌شان مال تو آقاست            ثروت تویی،سرمایه‌ای بر هر نداری

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل

کعبۀ اهل ولاست صحن و سرای رضا           شهر خـراسان بُوَد کـرب و بلای رضا

در صف محشر خدا مشتری اشک اوست           هر که در اینجا کـند گـریه برای رضا


کـیـسـت پـنـاه همه جـز پـسر فـاطـمـه؟           چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟

بر سـر دسـتـش بـرنـد هدیه برای خـدا           ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا

زهر جفا ریخت ریخت، شعله به کانون دل           خونِ جگر بود بود، قوت و غذای رضا

نـغـمـۀ قـدّوسـیـان بـود بـه آمـیـن بـلـنـد           حیف که خاموش شد صوت دعای رضا

یاد کند گر دَمی ز آن جگرِ چاک چاک           خون جگر جوشد از خشت طلای رضا

از در بـاب الجـواد مـی شنـوم دم به دم           یــا ابــتــای پــســر، وا ولــدای رضــا

بوسه به قبرش زدم، تازه ز طوس آمدم           بـاز دلـم در وطـن کـرده هـوای رضـا

گر بـرود در جـنان یا برود در جحـیـم           بـر لبِ میـثم بُـوَد مـدح و ثـنـای رضـا

: امتیاز

زبانحال امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

این لرزه های زانویم از زهر کینه نیست           داغ و فـراق مـادرمان بی هـزیـنه نیست

روی کـبـود مـادر مـن قـاتـل مـن اسـت           ورنه شرار، این همه در زهر کینه نیست


با این که آب شد جگر و سینه زخـم شد           دردی کشنده تر به من از زخم سینه نیست

ایـن دردهـا کـه از اثـر زهـر مـی کِـشـم           یک ذره از مصیـبت درد مـدیـنه نیـست

دیدید اگر که رنگ ز رخـسار من پـرید           این چـهـرۀ کـبـود شده بی زمیـنـه نیست

دیگـر رها به حـجـرۀ در بـستـه ام کـنـید           غیر از جواد مرهم این سوز سینه نیست

در غـربـتـم صـدای مـرا نـشـنـود کـسی           کس آشنای غربت صوت الحزینه نیست

حـتی صدا به خـواهـر من هـم نمی رسد           یک گریه کن کـنار منِ بی قـرینه نیست

گـویـا دگـر کـسـی نـگــرانـم نـمـی شـود           فـرقی میان من و غـریب مـدیـنـه نیـست

یک عـمر بهر کرب و بلا گـریه کرده ام           این پلکِ خسته، زخم به جز این گزینه نیست

: امتیاز

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید محمد بابامیری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

در خاک می پیچد تنش را مرد غربت            دارد در این حـالت تمـاشا مرد غربت

باید تماشا کرد و خـون از چشم بارید            دریـا به دریـا هـمـنـوا با مـرد غـربت


هُرم نفس هایش پُر از تاثیر زهر، است            در آتش افـتاده ست گـویـا مرد غربت

او آب را پس می زند ای وای، ای وای            در فکر عـاشوراست آیا مرد غربت؟

یک شهر عاشق دارد و سرگـشته اما            تنها تر از تنهـاست این جـا مرد غربت

دردانـه ای بـوی مـدیـنـه با خـود آورد            خوبست دیگر نیست تنهـا مرد غربت

یک کهکـشان راه است تا فهمـیدن او            هفت آسمـان شد فاصله تا مرد غربت

: امتیاز

ترسیم حالات امام رضا علیه‌السلام در هنگام شهادت

شاعر : جواد حیدری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

با زمین خوردنت امروز زمین خورد زمین           آسمان خورد زمین عرش برین خورد زمین

وسط كوچه هـمینكه بـدنت لـرزه گرفت           ناگهان بال و پر روح الامین خورد زمین


این چه زهری است كه داری به خودت می پیچی           گاه پشت كـمرت گاه جـبین خورد زمین

از سـر تو چه بگـوییم؟ روی خـاك افـتاد           از تن تو چه بگوییم؟ همین ... خورد زمین

دگرت نیست تـوان تا كه ز جا برخیزی           ای كه با تو همۀ دین مبـین خورد زمین

داشت می مرد اباصلت كه چـندین دفعـه           دید مولاش چه بی یار و معین خورد زمین

زهـر اول اثرش بر جگـر مسمـوم است           پهلویت سوخت كه زانوت چنین خورد زمین

پـسـرت تا ز مـدیـنـه به كـنـار تو رسیـد           طاقتش كم شد و گریان و حزین خورد زمین

به زمین خوردن و خاكی شدنت موروثی است           جد تشنه لبت از عرشۀ زین خورد زمین

: امتیاز